دوش از بر ما رفت
غزل (79):
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت
تا رفت مرا از نظر آن نور جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چها رفت
بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش
آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت
دور از رخ او دم به دم از چشمه چشمم
سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت
از پای فتادیم چو آمد غم هجران
در درد بمردیم چو از دست دوا رفت
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست
در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت
دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت
ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه
زان پیش که گویند که از دار فنا رفت
معاني لغات
ترك پري چهره: ترك زيباروي، كنايه از شاهشجاع.
راه خطا: راه اشتباه، راه دور، كنايه از راه شهر(خطا- ختا) كه به دوري ضربالمثل بوده است.
نور جهانبين: نور چشم، عزيز.
جهانبين: چشم.
بر سر مارفت: به سرما آمد، براي ما اتفاق افتاد.
دور از رخ او: از رخ او دور بادا.
احرام: داخل شدن در حرمت زيارت كعبه و برخود حرام كردن بعضي از مباحات به هنگام زيارت.
احرام بستن: بستن دو تكه پارچه سفيد نادوخته يكي به كمر و ديگري بر روي دوش و آماده شدن براي زيارت خانه خدا.
صفا و مروه: دو نقطه كه هر حجگزار بايستي هفت مرتبه اين فاصله را رفته و برگردد و اين عمل را سعي مينامند.
قانون شفا: قواعد مقرر براي معالجه بيمار و درضمن به دوكتاب ابوعليسينا يكي به نام قانون ابنسينا درعلم طب و ديگري به نام شفاي ابنسينا در منطق و الاهيات و طبيعيات اشاره دارد.
دار فنا: خانه نيستي، كنايه از دنيا.
معاني ابيات
(1) آن ترك زيباروي كه ديشب ما را ترك گفت چه اشتباهي از ما ديد كه به راه خطا (به سوي خطا) رفت.
(2) از آن لحظه كه آن نور ديده از نظرم دور شده هيچ كس به درستي نميداند كه از ديدگان من چه اشكهايي ريخته شده است.
(3) دودي كه بر اثر سوز و گداز جگر، از سر ما بلند شد از سر شمع آتش به دل گرفته برنخاست.
(4) در نبودن و در اثر دوري او پيوسته از چشمان اشكبار سيلاب سرشك جاري و طوفان بلا ايجاد شد.
(5) دراثر اندوه دوري او از پاي درآمديم و به سبب ازدست دادن آن دارو دست از جان شستيم.
(6) دل بر اين گواهي ميداد كه با دعا كردن ميتوان نعمت وصال از دست رفتهاش را باز يافت، (ومن) مدت مديدي است كه عمررا بر سر دعا گذاشتهام.
(7) در حالي كه قبله اينجا نيست چگونه محرم شده و احرام ببنديم و زماني كه صفا از مروه رفته است چه سان سعي صفا و مروه بجا آوريم.
(8) طبيب، ديروز به هنگام عيادت من با اندوه تمام گفت افسوس كه بيماري تو از توانايي مداوا فراتر رفته است.
(9) اي دوست به ديدار و براي پرسش حال حافظ قدم رنجه كن، پيش از آنكه بگويند او از اين دنيا رفت.
وزن غزل: مفعول مفاعيل مفاعيل مفاعيل
بحر غزل: هزج مثمن مكفوف مقصور
نظرات شما عزیزان: